میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

سلام.

این یک وبلاگ شخصیه که ممکنه هر مطلبی با هرموضوعی رو توش ببینید!

برای توضیحات بیشتر متونید به قسمت "درباره ی من" بالای وبلاگ مراجعه کنین.

خوش اومدین :)

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۷
خرداد
گاهی که بوی جنگل در اوقات وجود داردگونه نابی از پلنگ های آرام میشومکه زیر لب ترانه ماه می خواندگاهی به طعم عجیب زیتون که فکر می کنمحرف هایم ناگهان سفید می شوندو کبوتران زیادی در اوقاتم بال می زنندشور که می شوم/شبیه دریایی می شوم که تمام تن اش تبخیر شده است... شهاب نادری... برگشتم دوستان :)
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)
۲۵
خرداد
شب های ماه رمضان/ روشن..یا؟ یکی از برنامه‌هایی که سال گذشته ،  توانست به خوبی جایی بین مخاطبان باز کند، برنامه «شب‌های روشن» بود که از شبکه 2 سیما، در طول ماه مبارک رمضان پخش می شد.  " شب های روشن "  برنامه ی  مذهبی ٍ  بی نظیری بود. برنامه ای که با وجود درون مایه مذهبی اش ، به دور از کلیشه های رسانه ، توسط پیام ابراهیم پور "تالیف" شد. چیزی که در وهله ی اول جلب توجه می کرد، دکور خاص آن، یعنی پشت بام یک خانه... زیر آسمان بود.  به دور از تکلف،با حضور همسایه ها ومردم .  دقیقا" متناسب با سبک برنامه سازی پیام ابراهیم پور : " القا کننده ی   نگاه مستند و زنده و پویا بودن " ملموس." علاوه بر ظاهرو فرم جذاب و متفاوت برنامه، محتوا هم به گونه ای بود که باعث جلب مخاطب می شد. حرفهای نو ، بحثهایی جدید  ، نکته هایی بدیع، مسایلی که تا آن موقع کمتر شنیده بودیم ،  به لطف کارشناس مذهبی برنامه "آقای زائری" مورد بحث قرار می گرفت... تمام این موارد و جزییات دقیق دیگری که مانند قطعات یک پازل، توسط پیام ابراهیم پور در جای خود قرار گرفتند،  باعث شد «شب‌های روشن» از فضای مرسوم اجرای برنامه‌های مناسبتی دور شود. پیام ابراهیم پور درباره ی "شب های روشن " می گوید:  """ مستند ـ ترکیبی‌ در تلویزیون دغدغه‌ی من است و به دنبال این هستم که در کارهای ترکیبی زنده تلویزیون‌، یک کار مستند انجام دهم. رو به دوربین حرف‌زدن‌ها، مستقیم صحبت کردن‌ها و با حضار مثل آکسسوار صحنه برخورد کردن، از ایرداتی بود که من همواره در برنامه‌های ترکیبی می‌دیدم و توانستم بر برخی از آنها فائق آیم. ما برای اولین بار در این کار میکرفون دستی را حذف کردیم و از بوم استفاده کردیم؛  استفاده از میکروفون باعث می‌شود مجری یا مصاحبه شونده از حالت عادی دور شوند. مجری برنامه را طوری انتخاب کردیم که یک «جّعْده» شبانه یا شب نشینی را هر شب در تلویزیون برگزار کنیم و رسالت بوذری توانسته این شب‌نشینی را به خوبی ایجاد کند. 400 متر دکور با فضاهای متفاوت کار راحتی نیست. اما بعضی‌ها به ما خرده می‌گیرند که چرا برنامه مان شلوغ است؛ در حالی که اگر بخواهیم یک مساله دینی را مطرح کنیم باید همه‌ی خانواده را در آن درگیر کنیم است . او  استفاده از یک روحانی ژورنالیست در برنامه‌اش را از دیگر ویژگی‌های «شب‌های روشن» دانست و افزود:  روحانی در رسانه نباید یک مساله‌گو باشد. در برنامه ما این‌طور نیست؛ بلکه روحانی‌ شبهای روشن فردی است که لباس روحانیت دارد ولی روابط اجتماعی و مسائل ارتباطی را خوب می‌شناسد به علاوه در برنامه‌ی ما برای اولین بار این فضا در تلویزیون شکسته شد که کارشناسان و حضار از قبل می‌دانند چه چیزهایی بگویند. باید سعی کنیم حتی اگر شده در برنامه‌ای دو ساعته، به مردم خودشان را نشان دهیم. وی تاکید کرد:‌ همیشه باید برای مذهب کار کنیم. با این که اسم ما رسانه دینی است بدترین برنامه‌های دینی را می‌سازیم و به جز برنامه‌های نمایشی مثل امام علی(ع) و مختارنامه اگر قرار است پولی خرج شود باید برای برنامه‌های مذهبی خرج شود.  شیک‌ترین برنامه‌ها را باید در حوزه‌های مذهبی تولید کنیم. ‌اعتقادی ندارم که در رسانه حرف‌های جدی و کارشناسی زده شود. رسانه فرم و یک ظرف بلورین است؛ در دوره‌ای که بیش از 2000 شبکه ماهواره‌یی وجود دارد و همه در ابتدا به دنبال فرم قشنگ هستند،‌ مخاطب در ابتدا باید از فرم خوشش بیاید و بعد به برنامه توجه کند و ببیند چه می گوید‌.به علاوه مردم باید خود را در رسانه ببینند تا برنامه‌ها را دنبال کنند وقتی برای خودمان برنامه بسازیم «رسانه ملی» می‌شود «رسانه میلی» "" هرچند پیام ابراهیم پور ، در مصاحبه هایش می گفت "هنوز از برنامه راضی نیستم!" اما مخاطبان به شدت برنامه را دوست داشتند و همینطور علی بخشی‌زاده، مدیر شبکه دو در مراسم تجلیل از برنامه های معارفی ماه رمضان گفت: "من از مدیر گروه معارف قدردانی می‌کنم که توانست افق‌های خوبی را برای ساخت برنامه‌های معارفی باز کند. به رسالت بوذری مجری و پیام ابراهیم‌پور تهیه‌کننده برنامه "شب‌های روشن" خسته نباشید می‌گویم. مردم چشمان امیدشان به ما است. بنابراین رسالت بزرگی بر گردن داریم که امیدوارم با همت شما دوستان بتوانیم کارهای مناسب تهیه و پخش کنیم."   و اما غرض من از این پست... با وجود همه ی حرفهایی که گفته شد. قرار است سری جدید  برنامه ی شبهای روشن ، در ماه رمضان امسال هم پخش شود... این خبر خوبیست...  اما نکته ی عجیبش اینجاست که قصد دارند برنامه را به شخص دیگری به عنوان تهیه کننده واگذار کنند! و باز هم عملکرد های عجیب از مسئولین که ظاهرا" فقط خودشان از دلایلش سر در می آورند! برنامه  را از کسی که "خالق" ایده و سبک آن بوده می گیرند و به فردی واگذار می کنند که خودش هیچ نقشی در تالیف و شکل گیری  برنامه ندارد. و نتیجه همان برنامه های کلیشه ای و غیر قابل دیدن ٍ شبکه های سیما می شود ... و اما نکته ی جالب تری که وجود دارد ، اخبار اشتباه است که بین مخاطبان پخش می شود! "بانی فیلم، به  صراحتا از زبان پیام ابراهیم پور" ذکر کرده: " در تدارک سری جدید ویژه برنامه رمضانی «شب های روشن» با ایده ها و آیتم های جدید تر همراه با تنوع، شلوغی و تحرک بیشتر برای ایام ماه رمضان شبکه دو سیما هستم" در حالی که به هیچ وجه اینطور نیست!  سند ٍ  حرف من هم خود پیام ابراهیم پور است که اتفاقا" به همه ی شما سلام رساند!! :) تا کی باید بنشینیم و رفتن به بیراهه ی مسئولین را ببینیم ، مشخص نیست.. و اما مساله اکنون این است..شب های ماه رمضان/ روشن..یا؟       چ
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)
۲۳
خرداد
دوباره می آید جلویم می ایستد.. نمی دانم.. شاید هم من دوباره جلویش ایستاده ام... معذب است  از این تصادف/من  هم / دستهایش را می آورد جلو...اما مشت می کند/شاید مشت می کنم...! چقدر ضعیف به نظر می رسد...بیزارم از نگاه کردن به اضطرابش/او هم انگار دستهایش می لرزند..و لبهایش... خیره می شوم به قطره ی اشکی که از چشمهایش روی گونه اش می لغزد/خیس میشود گونه ام چقدر صادق است مقابلم...چقدر صادقم مقابلش... امتداد لبخند دروغینم میشکند/می شکند لبخندش... هوای ٍ بغض فروخورده ام یکباره با صدای هق هقم طوفانی میشود ...! انگار صدای هق هقش را می شنوم... می خواهم دستانم را بگذارم روی شانه اش... انگشتم روی انگشتش قفل می شود... حیرت زده نگاهش می کنم/حیرت زده نگاهم می کند... دست می کشم روی آیینه می روم توی اتاق و سادگی ٍ خودم را در آغوش می گیرم   پ.ن۱: خوبم..فکر کنم پ.ن۲: دوستون دارم... زیاد :) خیلی زیاد پ.ن3: موسیقی وبلاگو عوض کردم..اون یکیو دوس داشتم/اینم دوسش دارم
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)
۲۲
خرداد
شب احتمالاً اتفاقی تازه از ادامه روز است! سکوت ِ جایز ِ آدمی یعنی چه؟ درد ادامه دارد هنوز  تحمل دریا و صبوری آدمی نیز،  و تعبیر کتابی سربسته که می گویند  از راز نور ... گشوده خواهد شد. من ازپیشگوی پیاده ی شطرنج شنیده ام؛ باز آمدن نجات دهنده ی بزرگ نزدیک است؛ ما سرانجام مالک رویاهای خویش خواهیم شد... چه کسی گفته است بالاتر از سیاهی رنگی نیست؟!  به وقت، که با رویاهامان به جنگ مرگ می‌رویم،  در می‌یابیم که بالاتر از سیاهی، تازه سرآغاز همه‌ی رنگ‌های بی‌نهایت ِ حیات است.  وقتی به راه برخاستی...  تا انتهای جهان برو!  مکث، مرگ است.  نباید برده‌ی شرایط شد، شرایط را باید دگرگون کرد. دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می کنم  صبوری می کنم تا تمام کلمات عاقل شوند  صبوری می کنم تا ترنم نام تو در ترانه کامل تر شود  صبوری می کنم تا طلوع تبسم، تا سهم سایه، تا سراغ ِ همسایه ... صبوری می کنم تا مدار، مُدارا، مرگ ...  تا مرگ خسته از دق الباب نوبت ام آهسته زیر لب ... چیزی، حرفی، سخنی بگوید  مثلاً وقت بسیار است و دوباره بازخواهم گشت! هِه! مرا نمی شناسد مرگ  یا کودک است هنوز و یا شاعران ساکت اند!  حالا برو ای مرگ، برادر، ای بیم سادۀ آشنا  تا تو دوباره بازآیی  من هم دوباره عاشق خواهم شد!  همۀ ما  ارغوان های محبوب ِ عجیبی بوده ایم  که روزی دور  از حیرت ِ آسمان به خواب ِ خاک آمده ایم. و من  باید به یادت بیاورم،  و گر نه فراموش خواهی کرد این‌جا برای چه و  از پی کدام کلمه آمده‌ام. باید به یادت بیاورم که بعد از تو، بی‌هودگی آخرین تکلیف زندگی است. با این حال باز باید به یادت بیاوردم که بعد از من هنوز هم  نماز واژه و دعای ترانه را ترک نکرده، ترک نخواهم کرد ... پ.ن1:شعرها از سید علی صالحی... :) پ.ن2 : اتفاقی از انسان بودن خسته ام ...پابلو نرودا
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)
۰۵
خرداد
+ یه وقتایی هست/ که یه چیزایی رو میشنوی/ چیزای که یه کمی ناخوشایند هستن... یه وقتایی دلت می خواد لبخندهایی که صورتکها به لب دارن رو باور کنی/ ولی نمیشه... یعنی خودشون نمی ذارن.. انگار نمی تونن محکم بگیرن نقابشونو. میفته از دستشون... و تو خودتو به ندیدن می زنی..و نشنیدندر حالی که یه موجودی از درونت داره فریاد می زنه" محدثه سرش داد بزن/ بگو که می فهمی / بگو که شنیدی ///ولی نمی دونی چرا نمیشه...چرا نمیشه؟ :( +تقصیر جمعه هاست که اینقدر دلگیره؟ یا تقصیر منه که باور دارم به دلگیری جمعه ها...؟ یا تقصیر اتفاقاتیه که روز جمعه میفته رو دل آدم وفشارش میده...! شایدم تقصیر این دله که هست...!  اونایی که دل ندارن چطورین؟ :( "جمعه هم بی حساب دلگیر است :| " + دلم تنگ شده براتون.... مرسی که نبودم ولی به یادم بودین :)  میام بهتون سر می زنم/چند جا هم اومدم/ امشب حرفم نمیاد :( تا فردا ایشالا :) +تو رو خدا نگید قشنگه! خوب بود..مرسی! اصلا یه دورم نوشته هامو نخوندم..حس می کنم شاید اصلا خوب نیست اینطوری نوشتن تو وبلاگ..ولی یه وقتایی می خوای داد بزنی / خودتو خالی کنی از یه چیزی که گیر می کنه تو گلو..یه چیزی که می خوای بگی ولی گفتنی نیست/ فقط اشاره می کنی بهشو ...بغضتو قورت می دی بره پایین... حداقل یه خورده پایین تر از گلو که نفست بیاد بالا :( +کامنتامو هنوز جواب ندادم.. جواب می دم..به زووودی :) +و من تا همیشه دوستون دارم :)) هر حالی که باشم!
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)