میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

سلام.

این یک وبلاگ شخصیه که ممکنه هر مطلبی با هرموضوعی رو توش ببینید!

برای توضیحات بیشتر متونید به قسمت "درباره ی من" بالای وبلاگ مراجعه کنین.

خوش اومدین :)

بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۰
مهر
باز باران با تمام بی کسی های شبانهمی خورد بر مرد تنهامی چکد بر فرش خانهباز می آید صدای چک چک غمباز ماتممن به پشت شیشه تنهایی افتادهنمی دانم ، نمی فهممکجای قطره های بی کسی زیباستنمی فهمم چرا مردم نمی فهمندکه آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزدکجای ذلتش زیباستنمی فهممکجای اشک یک باباکه سقفی از گِل و آهن به زور چکمه بارانبه روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریدهکجایش بوی عشق و عاشقی داردنمی دانمنمی دانم چرا مردم نمی دانندکه باران عشق تنها نیستصدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاستکجای مرگ ما زیباستنمی فهممیاد آرم روز باران رایاد آرم مادرم در کنج باران مردکودکی ده ساله بودممی دویدم زیر باران ، از برای نانمادرم افتادمادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می دادفقط من بودم و باران و گِل های خیابان بودنمی دانمکجــــای این لجـــــن زیباستبشنو از من کودک منپیش چشم مرد فرداکه باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دستو آن باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مستو باران من و تو درد و غم داردخدا هم خوب می داندکه این عدل زمینی ، عدل کم دارد[ محمد کامبد ]
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)
۰۳
مهر
استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند: آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد" استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟" شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا" استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست, خدا نیز شیطان است!" شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست. شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟" استاد پاسخ داد: "البته" شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟" استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ " شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند. مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد.  مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد.  این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد."   شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟" استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد" شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟  تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد خلق کرد." در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟" استاد با اینکه دیگر زیاد مطمئن نبود پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست." و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری ازگرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید. نام مرد جوان یا آن شاگرد  چیزی نبود جز ، آلبرت انیشتین !       * وب خاطره هامو حذف کردم...وقت ندارم به دوتا وب برسم... این روزا ورزش میکنم، درس میخونم، کتابای هنری میخونمو... **تازه از مشهد برگشتم...(امروز صبح)...با تیم واسه مسابقه رفته بودیم... واسه آرزوهای همه تون اونجا دعا کردم...   تابعد.....
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)