لمس باران بهار....
شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۰، ۱۰:۳۴ ق.ظ
باران...
نرم و مهربان می بارد
آوایش را عیدی می دهد
به رقص پرستوهای تاز ه از سفر رسیده...!
عٍطر عشق خاک باران خورده،
بهارم را پر می کند...!
تکواژهای باران
نوای پچ پچ قاصدک ها را از دور برایم می آورند...
و خبر از جوانه های تازه متولد شده در بستر درخت...
ذهنم
با اینکه خسته است اما....
بوی شکوفه های خیس و تازه ی سیب را می دهد
در انتظار میوه شدن....!
دستان خسته ام
بی اختیار بالا می روند
با لمس اولین قطره از روح باران،
چشمانم هم باران می شوند...
و شکوه شروع فصلی نو
تمام وجودم را در آغوش می گیرد.
پ.ن1: در ایام تعطیلات، کامپیوتر منم تعطیل شد! الانم تو کافی نتم! می دونم دیره...ولی سال نو رو بهتون تبریک میگ... امیدوارم امسال اتفاقات برای همه رنگ بهتری بگیره...
پ.ن2: واقعا وقت ندارم امروز بیام وباتون...ببخشیدم. فردا حتما به همه ی شما دوستای گل سر میزنم.
پ.ن3: وب گروهیمون رو به روز کردم... دوست داشتین سر بزنین...خوشحال میشم.
راستی انتقاد و پیشنهاد و ... یادتون نره...
دوستون دارم.
- ۹۰/۰۱/۰۶