میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

سلام.

این یک وبلاگ شخصیه که ممکنه هر مطلبی با هرموضوعی رو توش ببینید!

برای توضیحات بیشتر متونید به قسمت "درباره ی من" بالای وبلاگ مراجعه کنین.

خوش اومدین :)

بایگانی
آخرین مطالب

...

سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۸۹، ۰۷:۴۴ ب.ظ
رها شده ام... با قفل سکوتی که زمان بر لبم زده است... فارغ از وجود خودم... تنها و چه سخت است تحمل ظلمت تنهایی وقتی اشکهایم هم مرا تنها گذاشته اند... پ.ن1: از همه ی شما دوستای گلم ممنونم ، بخاطر همدردی تون توی پست قبلی...پست قبلی رو حذف نمیکنم... فقط واسه یادگاری پ.ن2: چرا ما آدما نمیتونیم بقیه رو درک کنیم؟ مگه همه مثل همن؟ مگه همه باید یه جور واکنش داشته باشن؟مگه احساس همه مثل همه؟؟؟ امروز توی مراسم سوم پدربزرگم، یکی،  یه جوری که بشنوم به بغل دستیش گفت: نوه اش رو نگاه کن... عین خیالش نیست!!! انگار اومده مهمونی، نه مجلس ختم... کاش یه کم بیشتر فکر میکردیم...
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)