دلم تنگه
دیگه کسی توی شیراز نیست که وقتی بیرون بودیم بهش زنگ بزنیم و بگیم کجایین و اونم سریع بیاد سمت ما و بریم قهوه بخوریم ! کسی نیست که باهاش برم خرید یا خیاطی ، هیچکی نیست که با ذوق آشپزی کنم که جمعه ها بیان اینجا ، دیگه شبا اینجا پر از صدای خنده ی صاف وساده ی بچه ها نمیشه ، دیگه کسی نیست که تا صبح با هم فیلم ببینیم و بخندیم ، کسی نیست که دوتایی بریم آرایشگاه ... کسی نیست که زنگ بزنم بگم کلیدمو جا گذاشتم ، میام خونه ی شما ... کسی نیست که شب سرزده بیاد و بگیم بمونین دیگه فردا که جمعه اس ! کسی که وقتی میخواد از بازار بره خونه یه سر بهمون بزنه و بگم من زیاد غذا درست کردم اینو ببرین خونه ، دیگه خونه ای نیست که اگه فسنجون درست کردم توی ظرف بدم علی ببره ، دیگه توی شیراز کی میتونه ترشی مخلوط خونگی به این خوشمزگی درست کنه و یه دبه ی بزرگ برام بیاره؟ یا با ظرافت و سلیقه جلیقه ی گلبهی بافتنی درست کنه و بعدش بده بهم؟
دیگه نمیدونم کی می بینمشون 1سال دیگه یا 10 سال دیگه
دلم براشون و خیلی خیلی برای بچه هاشون تنگ میشه...
هم خواهری که اردیبهشت رفت و هم خواهری که توی تیر...
- ۹۵/۰۴/۱۷
حالا کجا رفتن مگه؟؟؟
رفتن یک شهر دیگه؟؟؟