میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

سلام.

این یک وبلاگ شخصیه که ممکنه هر مطلبی با هرموضوعی رو توش ببینید!

برای توضیحات بیشتر متونید به قسمت "درباره ی من" بالای وبلاگ مراجعه کنین.

خوش اومدین :)

بایگانی
آخرین مطالب

مشــــــــکوووک...

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۶ ب.ظ
دیروز ساعت نزدیکای 2 ظهر بود که رفتم یه عابر بانک که یه مقدار پول نقد بگیرم.

همین که ایستادم جلوی دستگاه یه مرد میانسال با یه لهجه ی عجیب که نمیدونستم مال کجاس با لباسا و حالت روستایی اومد جلو و صدام زد. یه مرد خیلی پیری هم باهاش بود.

با کلی توضیحات ازم خواست که چون بانک بستس ، یه مقدار پول بریزم به حسابش و اون بهم نقد بده!

منم اول پولا رو گرفتم و ده بار شمردم و چک کردم و اونم هی با همون لهجش توضیح میداد که بانکا بستس و توی یه شهر غریب گیر افتاده و...

یه گوشی نوکیا زغالی هم داشت که توی این فاصله چند بار زنگ خورد و هی به اون طرف میگفت اره الان پول میاد تو کارتم یه خانوم محترمی زحمت کشیدن دارن مشکلو حل میکنن و این حرفا !

خلاصه پولا رو گرفتم و کارت به کارت کردم براش و رفتم.

این چیز عجیبی نبود ، ولی نکته ای که وقتی اومدم خونه و بهش فکر میکردم این بود که از لحظه ی اولی که اون مرد اومد و ازم خواست براش پول بریزم،

همش فکر میکردم کلاهبرداره !

دائم این توی ذهنم بود که این لباسا و لهجه و گوشی تلفن یه جور نقش بازی کردنه و اینا میخوان از کارت بانکی من سوئ استفاده کنن!!

کلی طفره رفتم و اول پولو خواستم! (چقد زشت  )  بعد دائم پولا رو نگاه میکردم ! با خودم گفتم ممکنه اینا بخوان من 200هزار پول بریزم تو حسابشون بعد 200 هزار پول تقلبی به من بدن!  

اگه 5 نفر در روز حاضر بشن این کارو براشون انجام بدن اینا یک میلیون در روز درآمد دارن و کلی از این فلسفه بافیا!

ولی پولا مشکلی نداشت و کارت به کارت کردم و اونا هم تشکر کردن کلی و رفتن!

بعدش از خودم خیلی خجالت کشیدم!

از این رفتارو فکر خودم هم خیلی تعجب کردم.

به خودم گفتم واقعا" چی شده که ماها انقدر به اطرافیانمون و به آدمهای ناشناس بی اعتماد شدیم؟

چرا اونا از نظر من آدمای مشکوکی بودن؟

واقعا اونقدر که فکر میکنیم کلاهبرداری زیاد شده؟

احساس بدی از طرز فکر و رفتار دیروزم دارم!

  • خانوم ِ میــــم (محدثه)