من یک خوابرو هستم !
چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۱۳ ق.ظ
من شب ها توی خواب راه میروم!!
می روم دو سال پیش و روی تاتامی ، آن حریفی که شکستم داده شکست میدهم!
می روم محله های زاغه نشین و برای دختر بچه ای که با لباس کثیف و دمپایی پاره ، کز کرده و خوابیده اشک میریزم
می روم خانه مان ، پتو میکشم روی محمد برادرم ، که همیشه توی خواب پتو را پس میزند
می روم روی نیمکت های دبیرستان با ترانه و سحر و نازیلا مینشینم و به تمرین های دیفرانسیل لعنت میفرستم...
می روم کنار قفسه ی کتابخانه، مینشینم روی چهارپایه ی چوبی خانه ی عمو ... و یک نمایشنامه ی قدیمی را از نو می خوانم...
من شب ها توی خواب همه جا میروم ! حتی میروم به کودکی و از درخت های حیاط خانه ی مادربزرگ بالا میروم
و یا می روم به سالها بعد ، عینک ته استکانی میزنم و لباس گرم میپوشم و شلغم آبپز می کنم !
توی خواب ، میروم پای تلفن ، زنگ می زنم به رفیقی که سالهاست ندیدمش و شماره اش را ندارم ، و میگوییم چقدر دلمان برای هم تنگ شده است !!
من توی خواب راه میروم..خیلی هم زیاد
و صبح ها که بیدار میشوم... همیشه خسته ام
- ۹۲/۱۱/۰۹