میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

میــــــــــــــــــم

نوشته های خانوم ِ میم

سلام.

این یک وبلاگ شخصیه که ممکنه هر مطلبی با هرموضوعی رو توش ببینید!

برای توضیحات بیشتر متونید به قسمت "درباره ی من" بالای وبلاگ مراجعه کنین.

خوش اومدین :)

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۳
خرداد
سلام دوستای گلم... واقعا شرمنده که نشد به کامنتا جواب بدم...همه شو خوندم حتما در اولین فرصت اینکارو می کنم..... حتی نمی خواستم فعلا آپ کنم وبلاگو...ولی به دلیل یه کامنت بود که مجبور شدم این کارو بکنم... چون تو قسمت جواب جا نمی شد....   خواهشا نظرتونو بگین...مخالف یا موافق بامن....برام مهمه بدونم شماها چی فکر می کنین؟؟ توسط بی نام و نشون مرگ واژه غریبیه ، تا حالا خیلیا در موردش حرف زدن ، اکثر مردم بش فکر کردن ولی هیچ کس مفهوم اونو نمیدونه ، کسی اطلاع دقیقی ازش نداره ، مکانیزمش نامفهومه و همین دامن زده به سیل مشتاقانی که به زیباترین طرق اونو به تصویر کشیدن ، شاید غمگین ، شاید اندوهناک ولی با عظمت . ولی نگاه کن ببین چند نفر به همین شدت زندگیو صدا زدن !!!   منظورم من خود مرگ به صورت فیزیکی نبود منظورم این بود که اینطور زندگی کردن همسوی مرگه... توسط بی نام و نشون این طور زندگی کردن همسوی مرگه ... یعنی تو خودت مخالف این قضیه هستی . آره رد پای مرگ تک تک هجاهای زندگیمان را ذره ذره می سازد ! و تو داری اینو گوشزد می کنی به تمام انسان های خواب زده شاید همچون خودت ... وقتی ققنوس بمیرد ... چه پدر کشتگی ای با تو داشت ... اگر به قول خودت حرفت اینه ، پس ققنوسی که نماد تمامی حرف های تو هس چرا ... هزاران سال به مردم درس استقامت ، امید ، شکست ناپذیری ، تحمل سختی ، چه و چه داد و تو به این راحتی ... وقتی ققنوس بمیرد ... آره این طور زندگی کردن همسوی مرگه ، اما کی داره اونو با مرگ همسو می کنه ، ببخشید ولی هر چی این جا خوندم بوی مرگ می داد ... مرگ حقیقتی غیر انکاره ، اما همه زندگی نیست . اصلا مرگ ساخته شد که بیشتر به فکر زندگی باشیم ، که زندگی و هدر ندیم ، که با درک اینکه هر لحظه امکان مردن هست ، بیشترین استفاده و لذت را از زندگی ببریم ، پس همش به خاطر زندگیه ... زن د گی ... چند بخشه ... هر بخشیش دنیایی از زیبایی داره که ما هیچی ازش نمی دونیم ، چشمامونو بروی همه زیبایی ها بستیم و برای خودمون زیبایی های دروغینی درست کردیم و دل خوش به اونها هستیم ... اصلا دل خوش هستیم که هستیم ، به تو چه ربطی داره ، شرمنده که دخالت کردم ، یه دقیقه نمی تونم جلو دهنمو بگیرم ، خوش باشید . سلام عزیزم.... رک حرف می زنم چون رک گفتی! عزیز چشاتو واکن ببین داری تو چه جنگلی زندگی می کنی....همینه دیگه که چشامونو بستیم هرکی یه دونه می زنه تو سرمون سرمونو می ارم پایینتر..همین که می گی خوش باش شاد بنویس وقتی یه عده می میرن و مرگشون حتی تکذیب میشه....وقتی سر چهار راه یارو توی ماشین 3 رقمی میلیونیش نشسته و یه بچه ی 5/6 ساله واسه فروختن گل رز یا نرگس بهش التماس می کنه..وقتی هم وطنای  من توی شهرای بزرگ..زیر همین پلهای تهران هر شب دارن می میرن...وقتی یه پسر 18 ساله توی بالا شهر با مزدا 3 یا بنزش نصفه شبا میره تفریح....یه خورده اونور تر یه پسر دقیقا همسن اون کاسه ی چه کنم دستش گرفته که نون خواهر برادرا شو چی جوری در بیاره...و خیلی چیزای دیگه....خیلی بیشتر از اینا... آره زیبایی هست..شقایق هست ! زندگی باید کرد!!! ولی فقط واسه منه؟؟ واسه توئه؟؟؟نه گلم مال همس.... مال همه!مال همون دختر 5 ساله ای که امروز گل می فروشه و همسن من که شد خودشو...اون از زندگی ای که تو بخش می کنی چی می فهمه؟؟ اصلا پدر داره؟ مادر داره؟؟ یا مثل هزاران کودک بی سرپرست دیگه عضو بدبخت یه بانده؟؟؟ گفتی ققنوس..آره گلم! ققنوسم بود دیگه به آتش زدن نیاز نداشت! توی این جهنم می مرد...آخر معرفی وبمو خوندی؟؟؟اما چگونه از بستر آتش با تولدی نو بر می خیزد؟شاید برای قلبش...!قلبی که بی سبب پس از هزاران سال...هنوز خسته از تپیدن نیست....اما ...وقتی قلب هم خسته شود...وقتی ققنوس...! کدوم قلب؟؟ قلبی واسه من مونده؟؟واسه تو مونده که می گی همه ی اینا به تو چه؟؟؟ چشتو وا کن عزیز من! ما از حیوونا هم بدتر شدیم...کم مونده همدیگه رو بخوریم که حیوونا به والله معرفتشون بیشتره و به هم نوع خودشون کمک می کنن... آره به من مربوطه..به تو مربوطه...که اگه همه مثل تو نگفته بودن به ما چه...به این روز نمی یفتادیم...   خوشحالی؟؟؟ راضی هستی؟؟می خوای بری با زیبایی های بی خودی که ساختی تو تابـــــــــــوت زندگی کنی؟؟؟برو عزیز دل برو....برو زن د گی تو بخش کن...برو خوش باش   حرف حق زهره ماره...اگه بخوری داغونت می کنه..نخوری هم تا ابد راحت و سر خوش می مونی تو خیال برات آرزوی موفقیت دارم!!!  سحر جان عزیزم ...ببخشید اولین باری که اومدی اینجا ندیدم کامنتتو و خودت رفتی دنبال جوابش و پیداش کردی... شرمنده واقعا شنبه و یکشنبه اصلا نت نیومدم دوستای گلم ...مرسی همراهمین هنوز...می دونم خیلی وقته بهتون سر نزدم...حتما تو این هفته پیش همه میام مرسی از نگاهتون   بعدا نوشت: دوست گلم *یاس وحشی* یه کار جالب کرده..اونم یه سری پستهای صوتی هست که کنار قلم خیلی خوبش می ذاره واسه دوستای وبلاگی و صمیمی تر شدن و... چهارمین پست صوتی هم افتتاح شد! کلیک کنید!  پست صوتی
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)
۱۳
خرداد
خوب که گوش کنی میشنوی صدای پای مرگ را در التهاب خاموش کردن ذهنت! در خواهش قلبت به هنگام له شدن! در هنگامی که آسوده سر چشمانت را برای خواب می بندی و فکر می کنی با خودت.. (وای من چقدر خوشبختم) آسوده می خوابی و خواب رویا هایت را میبینی بی خبر از رویای پرپر شده ی همزاد راههای نزدیک  بی خبر از نزدیکی  هبوط تمام ستاره ها به زمین! گوش کن.... به جای صدای آرزوهایت...به جای بغض پرالتهاب پس زده ات گوش کن به صدای خاموشی که افول تو را فریاد می زند! نکند نمیشنوی؟؟ نفس های مرگ...نفس های لعنت فرشتگان سخت به تو نزدیکند! به تو! به من! به مایی که قدم زدن به روی اجساد زندگی  رابرای زنده ماندن انتخاب کرده ایم! نه تو بدبختی! من بدبختم! بدبختیم که خیال خوشبختی داریم و شب ها آسوده چشمانمان را می بندیم... بی توجه به کسی که روزی در تاکسی و اتوبوس هم مسیرمان بود بی توجه به انسان خو گرفته با مرگ! سالهاست خوابیده ایم... نخوابیده ایم نه! خود را به خواب زده ایم... این زندگی بوی مرگ می دهد... بشنو! نگاه کن رد پای مرگ تک تک هجاهای زندگیمان را ذره ذره می سازد!
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)
۰۵
خرداد
پنجره‌ی مهتابی را بسته‌امچرا که نمی‌خواهم زاری‌ها را بشنوم.با این همه، از پس دیوارهای خاکسترهیچ به جز زاری نمی‌توان شنید.فرشته‌گانی که آواز بخوانند انگشت شمارندسگانی که بلایند انگشت شمارندهزار ساز در کف من می‌گنجد.اما زاری سگی سترگ استاما زاری فرشته‌یی سترگ استزاری سازی سترگ است.زاری باد را به سر نیزه زخم می‌زندو به جز زاری هیچ نمی‌توان شنید. فدریکو گارسیا لورکا   پ.ن:ناصر حجازی هم رفت و باز ملت مرده پرست ما تازه یادش افتاد که باید گاهی از کسانی که روزی قهرمانشان می نامیدند و امروز فراموششان کرده اند یادی بکنند! انگار عادت کرده ایم ما که بگوییم... "خوب بود! خدایش بیامرزد"!   انگار عادت کرده ایم که زنده هایمان را در قفس کنیم و برای مرده هایمان بال فرشته بکشیم....فیلم بسازیم...یادبود بگیریم!   فایده ای  نداردبه خدا.... جسم که در خاک بود...تعلق که از من و تو رفت...دیگر چه سود؟  حجازی ها در خانه و روی تخت بیمارستان ها هم درد جسم می کشند و هم زخم فراموشی!
  • خانوم ِ میــــم (محدثه)